به گزارش شهرآرانیوز؛ متن پیشرو بخشهایی برگزیده از گفتوگوی مصطفی محدثیخراسانی با زندهیاد دکتر سیدحسن حسینی درباره سیروسلوک شعری و زندگی و زمانه یار دیرینهاش، زندهیاد دکتر قیصر امینپور، است که در زمستان۱۳۸۱ و شماره۳۰ مجله شعر «ویژهنامه قیصر امینپور» چاپ شده و برای نخستینبار توسط بخش «امین» شعر و ادب فارسی رسانه KHAMENEI.IR به مناسبت سالگرد درگذشت مرحوم قیصرامینپور منتشر شده است.
تنها کسی که هم شعرش و هم شخصیتش را دوست دارم، قیصر است. یک نکته را هم همیشه گفتهام: فاصله بین شعر و شخصیّت قیصر به حداقل رسیده است و به نظر من هرچه فاصله بین شعر و شخصیت کمتر باشد، مردم شاعر را بیشتر باور میکنند. به صداقت و صمیمیت او ایمان میآورید. درواقع، مهربانی قیصر و لطف و صمیمیت و آن لبخند معروفش، در شعرش هم دیده میشود؛ آن ظرافتهایی که در محاوره و در پذیرایی هنگام چای آوردن از او سر میزند، در نثر پرکرشمه و زیبایش هم دیده میشود.
به «طوفان در پرانتز» نگاه کنید، به صنعتگریهای ملیح و زیبا در نثر قیصر نگاه کنید. یک نکته را هم تذکر بدهم که نباید شاعر بودن قیصر ستمی به نثرش بکند. او در نثر هم شاعر است؛ یعنی وقتی مقالهای مینویسد یا در همین مقدمهای که به برگزیده اشعارش نوشته، نثر زیبای قیصر را میتوان دید. وقتی نثر هم مینویسد، نگاه شعری و جوهره شعری و شمّ شعری او در نگاه و نحوه بررسی موضوع بهخوبی دیده میشود. از نثر قیصر و شاعرانه بودن و تمثیلی بودن و دلنشین بودن نثر و درعینحال طراوت داشتن آن نباید غافل شد.
قیصر شخصیت جامعالاطرافی است؛ همانطور که خود شما هم میدانید، در زمینههای مختلف کار کرده و یکی از بزرگترین ظرفیّتهای وجودی قیصر عزیزم پرورش یک سپاه شاعر و نویسنده نوجوان است که حضور همه آنها را در مطبوعات پانزده سال اخیر حس میکنیم. خصوصا در «سروش نوجوان»، قیصر بیشتر به سمتوسوی ادبیات نوجوان رفت و، چون روحیه مهربانی داشت، جاذبهاش از دافعهاش بیشتر بود.
به خاطر همان سلوک جمالی و مهربانیاش، شخص بسیار مناسب و کارایی بود. در ارتباط با نسل جوان، حتی در آن اوایل که من در دفتر شعر جوان همکار قیصر بودم، خیلی از نیروها را به سمت ادبیات نوجوان جذب کرد و خیلی از نیروها را تربیت کرد. «سروش نوجوان» واقعا مجلهای بود و هست که تا وقتی سایه ذوق و فضل قیصر بر سر این مجله است -همچنین، دوستان دیگری که در کنار قیصر زحمت کشیدهاند- مجله کارایی دارد؛ این جنبه کار قیصر را هم نباید نادیده بگیریم.
قیصر بسیار بیشتر از این مقداری که از او چاپ شده است، کتاب دارد و کتابهایش هم زندهاند و حرکت میکنند؛ بر محور کتابهایش، این طرف و آن طرف مقاله مینویسند و گفتوگو میکنند و الان خیلی از شاگردهای ایشان سِمَت استادی و معلمی پیدا کردهاند؛ بنابراین، از این بابت هم وجود قیصر وجود بابرکتی بوده است و هست.
البته من یک ملاحظه انتقادی هم ذیل یکی از شعرهای قیصر داشتهام. گفتهام که یکی از ایثارها و گذشتهای ذوقی و شعریای که قیصر از خودش نشان داده، مجال شعر گفتن در حالوهوای رها از گروه سنی است که او جاهایی از خودش گرفته و این انرژی را صرف ادبیات نوجوان و صرف تربیت نوجوانان شاعر کرده است؛ نوجوانان خوشقلم که در ابتدا خیلی از آنها از روی دست خود قیصر رونویسی کردند و سرمشق گرفتند و خیلیهایشان حالا راه افتادهاند.
میدانید که قیصر به چندین هنر آراسته است؛ هم نقاش بسیار زبردستی است که نسبت به هنرهای تجسمی دید و نگاه دارد، هم دستی در اقسام خطها در خوشنویسی دارد و خط خوشی دارد. در دانشگاه الزهرا (س) که با هم همکار بودیم، وقتی قبل از من قیصر سر کلاس بود و من بعد از او به کلاس میرفتم، دلم نمیآمد نوشتههای قیصر را از روی تخته پاک کنم؛ یعنی احساس میکردم که باید دوربینی میداشتم و از آن تخته و صحنه عکس میگرفتم و بعد پاک میکردم.
وقتی مجبور میشدم نوشتههای قیصر را پاک کنم، واقعا با اندوه باطنی این کار را میکردم؛ چون بر خلاف قیصر که بسیار خط زیبا و پرکرشمهای دارد، خط من را نهایتا میشود گفت خواناست که اگر آفتاب هم به آن بتابد، به قول بچهها راه میافتد. این بود که گاهی مطالب را شمردهشمرده میگفتم تا دانشجویان یادداشت کنند و خط قیصر را پاک نکنیم.
قطعا یکی از وجوه ارزشمند در شخصیت شعری قیصر، وجه آکادمیک آن است. قیصر یکی از اولین سفیرهای شعر انقلاب در مملکت دانشگاهی ما بود و این ادبیات خواندن و تحصیل ادبیات کردن باعث شد که خیلی از جوانترها و از جمله من که سنم دوسهسالی از او بیشتر است، تشویق شویم به خواندن ادبیات. الان ما یک نسل شاعر تحصیلکرده سطح عالی دانشگاهی داریم که میشود اینها را در شهرستانهای مختلف پیدا کرد و همه آنها هم مصدر خدمت در ارگانها، در نشریات و مجلات هستند. در این زمینه به نظر من، چون قیصر آغازگر بود، تأثیر زیادی روی این جریان داشت.
اعتدال در قیصر، نوعی لحن و نگاه انتقادی ملایم به اوضاع کشور و جهان را به وجود آورده است. از ویژگیهای نگاه قیصر، این لحنِ همیشهملایم است و شاید به صلاح باشد که در شعر قیصر همیشه به همین شکل باشد. گرچه من خیلی وقتها دوست داشتم که همراه با خروش و فریادهای من، قیصر هم داد و فریاد میکرد و مثل من عصبانیّتش را بروز میداد، اما او به دلیل مهربانی و پرهیزش از بعضی افراطوتفریطها اینطور نبود.
من متأسفانه شاگرد استاد شفیعی نبودهام و این توفیق و ظرفیت را نداشتهام. ایشان شاگردان فاضل و فرهیخته بسیاری تربیت کردند که توفیق نداشتم که از محضر همه آنها بهره ببرم، اما اختصاصا زندهیاد قیصر امینپور و همسرشان، خانم دکتر زیبا اشراقی، از شاگردان خاص استاد شفیعی بودند که من توانستم بهره ببرم و بخشی از عظمت وجود استاد شفیعی را از طریق این عزیزان بشناسم.
ماندگارترین خاطرهای که از استاد شفیعیکدکنی در ذهن من حک شده، علاقه عجیب و کمنظیری است که ایشان به برخی از شاگردانشان داشتهاند و دارند که در صدر اینها باید نام زندهیاد قیصر امینپور را برد.
من خودم شاهد بودم که استاد شفیعی به عنوان یک گوهر و گوهرشناس چقدر زود و عمیق این گوهر وجود قیصر امینپور را شناختند. ایشان بسیار به این شاگرد لایقشان علاقهمند بودند و عشق میورزیدند. خاطرهای که من از ایشان دارم، به روز وداع با پیکر زندهیاد قیصرامینپور بازمیگردد که چه در مقابل بیمارستان و چه در مراسم تشییع او، من برای نخستین بار دیدم که استاد شفیعیکدکنی نهتنها اشک میریزند بلکه با صدای بلند شیون میزنند.
من که خود از شاگردان و شیفتگان دکتر امینپور بودم و بعد از ضایعه فقدان ایشان واقعا ویران شده بودم، وقتی آن صحنه را دیدم، با خودم گفتم پس من نشناختم که چه گوهری را از دست دادهایم. وقتی که کسی مثل دکتر شفیعیکدکنی در فقدان زندهیاد قیصر چنین شیون میزند، امثال ماها باید خیلی وقت بگذاریم و با زوایای شخصیت و آثار آن عزیز بیشتر آشنا شویم.